در مکانیک کوانتمی بر خلاف مکانیک کلاسیکی نیوتنی جهان قابل اندازه گیری نیست!
مطالعهي فيزيك كوانتمي در سال 1900 آغاز شد؛ ماكس پلانك براي اولين بار مفهوم آن را به جهان علم معرفي ميكند. آلبرت اينشتين با اينكه خود از اولين كساني بود كه ايده كوانتوم را مطرح كردهاست، هيچوقت نتوانست فيزيك كوانتوم را
به عنوان يك تئوري كامل بپذيرد، بلكه آنرا تنها يك تبيين ميدانست.بعد
هايزنبرگ اصل عدم قطعيت را مطرح كرد به اين معنا كه ما فقط با مشاهدهي جسم كوانتمي رفتار آن ماده را تغيير ميدهيم. لذا هرگز نميتوانيم به طور كامل طبيعت جسم كوانتمي يا خواص آن را همچون سرعت و موقعيت آن مطمئن شويم.
تئوري آگاهي كوانتومي مدعي است كه فيريك كلاسيك نميتواند آگاهي را بطور كامل تبيين كند. مدافعين آگاهي كوانتومي استدلال ميكنند كيفيات ادراكي مثل صدا، مزه و بويايي و تجارب دروني آگاهي يعني حافظه و رويا ديدن را كه قسمت ضروري تجارب انساني ميباشند، به دليل عدم تبيين رضايت بخش توسط فيزيك كلاسيك نميتوان ناديده گرفت، لذا همواره در تلاشند تا با تكيه بر كوانتوم مدرن پرده از اسرار اين معماي پيچيده بردارند.
در مكانيك كلاسيكي جهان قابل اندازه گيري است. اگر موقعيت و سرعت اوليه مجموعهاي از ذرات مشخص باشد، آينده آن ذرات قابل پيش بيني است اما در فيزيك كوانتوم هيج راهي براي تعيين حالات واقعي جهان وجود ندارد.
شايعترين تفسير استاندارد از مكانيك كوانتوم تفسير كپنهاگي است كه توسط بوهر و هايزنبرگ ارائه شدهاست. از نقطه نظر كوانتوم كپنهاگي تابع موج فقط احتمال حضور ذره كوانتومي در فضا – زمان را نشان ميدهد. از اين رو اين امواج احتمالاتي در طول زمان با توجه به معادلات ارائه شده پخش ميشوند، ليكن وقتي مشاهدهاي رخ ميدهد اين امواج در يك نقطه خاص متمركز ميشود و هويت ذرهاي موج كوانتومي پديدار ميگردد، كه معني اين ادعا اين است كه مشاهده، يك ذره را در يك جايگاه واقعي قرار ميدهد،چرا كه در آن لحظه، ذره بوسيله موج احتمال منتشر قابل تبيين نيست. از اينرو در مكانيك كوانتومي، مشاهده نقش منحصربه فردي بازي ميكند (برخلاف مكانيك نيوتني كه مشاهده يك اتفاق در ديناميك پديدهها است و فيزيك به كار خود ادامه خواهد داد چه اندازه گيري شود و چه نشود؟). اما در اين زمينه سؤال مهمي مطرح ميشود كه: يك اندازه گيري شامل چه چيزهايي است؟ آيا حتماً اين عمل به صورت آگاهانه صورت ميگيرد (يعني بايد يك مشاهده گر هوشمند حضور داشته باشد)؟چرا كه اگر سيستم اندازه گيري، يك سيستم فيزيكي ديگر باشد، باز پديده قابل توصيف بوسيله يك تابع موج خواهد بود. بنابراين دليلي براي تقليل تابع موج وجود ندارد. از ديدگاه كپنهاگي، مكانيك كوانتوم تنها براي پيش بيني احتمال حالات مختلف قبل از مشاهدات خاص، كاربرد دارد. آنچه كه يك مشاهده را تشكيل ميدهد، مستقيما توسط تئوري مشخص نميشود، بلكه رفتار سيستم بعد از مشاهده كاملا متفاوت از رفتار معمولي آن ميباشد. طي مشاهده، تابع موج كه سيستم را توصيف ميكند به يكي از چندين حالت مختلف تقليل مييابد. از اينرو اگر مشاهدهاي صورت نگيرد اين تقليل رخ نخواهد داد.