حال
به مثلث سطح زین كه استوا را می سازد . خط صفر درجه در طول جغرافیایی در
لندن و طول جغرافیایی در شرق كه ٩٠ درجه است و از بنگلادش می گذرد . دو خط
طول جغرافیایی در استوا در حالی كه زاویه قائم است با هم مواجه می شوند .
این دو طول جغرافیایی همچنین در قطب شمال با هم ملاقات دارند در حالی كه
زاویه ٩٠ درجه است . بنابراین مثلثی با سه زاویه قائم داریم كه مجموع
زوایای داخلی آن ٢٧٠ درجه است و در این حالت مجموع زوایای از ١٨٠ درجه
بیشتر است . این مثلث كه در هندسه اقلیدس وجود دارد در صفحه صاف صدق می كند
.
یك خواسته برای مثلث ها وجود دارد كه مجموع زوایای آن را كمتر از ١٨٠ درجه جلوه می دهد .
سطح
زمین دارای دو بعد فضایی می باشد كه شما می توانید در سطح زمین در دوبعد
مذكور به صورت قائم به طرف یكدیگر حركت كنید . شما حتی این امكان را دارید
كه در چهار جهت اصلی یعنی شمال ، جنوب ، شرق و غرب حركت كنید البته بعد
سومی هم در جهت قائم بر دو بعد وجود دارد كه آن هم همان بالا و پائین است .
یعنی در سطح زمین سه بعد فضایی وجود دارد . سومین بعد فضایی تخت است .
یعنی از هندسه اقلیدسی تبعیت می كند در مثلث آن مجموع زوایا
١٨٠درجه است . هرچند هر شخص می تواند حركت در زمین دو بعدی را تصور كند .
اما نمی تواند حركت در سومین بعد فضایی را تجربه كند یعنی بعد بالا یا
پائین . كسانی كه هندسه اقلیدسی پایبند بودند تمایل نداشتند ، برای زندگی
در سطح زمین از بعد سوم اطلاعی حاصل كنند . فضا نیز برای اینكه خمیده باشد
تمایل دارد تا هندسه غیر اقلیدسی باشد . آنها تمایل داشتند زندگی دشوار
باشد و در این صورت فضا باید دو بعدی می بود .
بنابراین
سه بعد برای حد اقل زندگی مناسب بود . اما فقط افراد معدودی می توانستند
فضای سطح زمین را برای زندگی دو بعدی در نظر بگیرند . برای افراد قابل تصور
بود كه در محیط زندگی شان سه بعد فضایی وجود دارند . اما در سطح كرات بعد
دیگری نیز بود كه قابل رویت نبود . اگر سطح كره بزرگ باشد فضای نزدیك آن
تخت است و قوانین هندسه اقلیدسی در این شرایط بسیار خوب هستند ، البته در
فاصله های كم . اما ما اخطار كرده ایم كه هندسه اقلیدسی در مسافت های زیاد
ناگهان از عرصه سقوط كرد .
برای تصویر این موضوع یك تیم از نقاش ها را تصور كنید كه رنگ هایی را به سطح یك توپ بزرگ اضافه می كنند و به ضخامت
لایه های رنگ افزوده می شود و مساحت سطح نیز تمایل دارد افزایش یابد و به
سمت بالا رود ، اگر سطح توپ مسطح بود فضا سه بعدی می بود و هر كس می توانست
در روی رنگهای نامحدود اضافه شده حركت كند و توپ خواسته اش این بود كه
بزرگ و بزرگتر شود . هرچند اگر سه بعد فضا واقعی بودند در سطح دیگر كره ها
بعدهای دیگری بود . همچنین حجم توپ تمایل داشت افزایش یابد اما متناهی باشد
. هچنین شخصی كه لایه های رنگ را افزوده ؛ و عاقبت توپ می خواهد نصف فضایش پر شود .
نقاش
ها نیز تمایل دارند منطقه ای را جستجو كنند كه كوچك باشد و هرگز كوچك نشود
و در این حالت تقریبا" تمام فضای توپ به وسیله لایه های رنگ اشغال شده است . سپس آنها می دانند فضای زندگی شان خمیده است نه تخت .
این
مثال برای كسانی است كه نمی توانند اصل اول هندسه جهانی را استنباط كنند .
در عوض هر كس باید اندازه ی محیطی را كه در آن زندگی می كند به وسیله
آزمایش های هندسی در می یابد .
هرچند یك راه برای خمیدگی فضا را جرج فردریك ریمان آلمانی در
سال ١٨۵٤ شرح داد و هندسه را توضیح داد و باقیمانده از قسمتی از ریاضیات
در ٦٠ سال بود . هندسه او به طور مطلق می توانست خمیدگی فضا را شرح دهد . ولی
به نظر می آمد كه نتواند علت فیزیك فضا را در رابطه با خمیدگی آن توضیح
دهد كاربرد كار او در سال ١٩١۵ توسط اینشتن مشخص شد زمانی كه او تئوری
نسبیت عام را مطرح ساخت .
نسبیت
عام یك انقلاب فكری در فیزیك بود كه راه تفكر در رابطه با جهان را به طور
كلی متحول ساخت . این تئوری فقط در رابطه با خمیدگی فضا نیست و خمیدگی یا
تاب زمان نیز نیز در آن دارای اهمیت ویژه ای است ؛ در سال ١٩٠۵ عقیده
اینشتین این بود كه فضا و زمان با هم بسطی دوستانه دارند و مكان رویداد را
با چهار عدد می توان شرح داد .
سه
عدد وضعیت رویداد را توضیح می دهد و در مقیاس های بزرگ مانند طول ها و عرض
های جغرافیایی كیهانی و فاصله از مركز كهكشان ها كاربرد دارند . چهارمین
عدد زمان رویداد است ، بدینگونه می توانیم فكر كنیم كه فضا و زمان با هم
هستند ، همچنین در این وضعیت چهارمین بعد آفریده می شود كه آن را فضا – زمان می خوانند . هر نقطه در فضا زمان است كه دارای برچسبی شامل چهار عدد می باشد و این اعداد وضعیت زمین را در فضا – زمان مشخص می كنند . به
هم پیوستن فضا و زمان در فضا – زمان چیزی است كه اگر بتوان یكی از آنها را
رها كرد راهی منحصر به فرد است ؛ یعنی اگر راهی یكتا وجود داشت تا زمان و
موقعیت یك چیز در رویداد مشخص شود . هرچند مقالات قابل توجه اینشتن در ادره
ی ثبت اختراعات در سال ١٩٠۵ نشان داد كه فضا – زمان در یك رویداد رخ می
دهد منوط براینكه حركت جسم چگونه باشد . فضا – زمان مشترك است و این دو جزو
لایجتزی یكدیگرند .
بنابراین
ما برای سفر در زمان به كشتی فضایی نیاز داریم كه با سرعتی فراتر از سرعت
نور مسافت ها را پیمایش كند . متأسفانه در همان مقالات اینشتین آمده است كه
برای شتاب دادن به كشتی فضایی نیاز به نیروی پیشرانه و شتاب دهنده ای
داریم كه بزرگ و بزرگتر شود تا شتابی نزدیك به سرعت نور بگیرد . در این
زمان به مقدار انرژی زیادی و در واقع به انرژی بی نهایتی نیاز داریم تا از
زمان گذر كنیم . در سال ١٩٠۵كه مقالات اینشتین منتشر شد به
نظر می آمد كه تئوری سفر در زمان پیش فرضی رد شده باشد . همچنین بیان شده
بود سفر به ستاره های دیگر و دیگر كهكشان ها در قالب سفرهای فضایی تجارتی
آرام و كسل كننده خواهند بود ؛ در كل در آن مقالات آمده بود كه گذر از سرعت
نور ناممكن است و با تجهیزات كنونی برای سفر به نزدیكترین ستاره هشت سال و
به مركز كهكشان هشتاد هزار سال وقت لازم است . اگر كشتی فضایی بتواند به
سرعت نور نزدیك شود مردم می توانند طی سالهای معدودی به مركز كهكشان ها
بروند هرچند كه باز هم بسیار زیاد است .
در مقالات اینشتین كه در سال ١٩١۵ منتشر شد این موضوع شرح داده می شود كه فضا – زمان به وسیله ماده و انرژی پیچ و تاب داده می شود و یا می پیچد. ما واقعا" می توانیم این پیچ و تاب را مشاهده كنیم . محصول جرم خورشید این است كه نور و امواج رادیویی هنگام عبور از كنارش مسیرشان كمی خمیده می شود . علت این پدیدار شدن موقعیت ستاره یا چشمه های شبه اختری است كه باعث تغییرمكان كم آن می شود .
زمانی
كه خورشید بین زمین و منبع رادیویی قرار می گیرد تغییر مكان بسیار كم است و
در حدود یك هزارم درجه است ، در حكم حركت یك اینچ در مسافت یك مایل . با
وجود این اندازه مذكور می تواند به دقت اندازه گیری شود . این امر با
پیشگویی نسبیت عام تطابق دارد . این مدركی بر پایه آزمایش است كه فضا – زمان خمیده می شود .
مقدار
این خمیدگی در همسایگی ما بسیار كم است . زیرا میدان گرانشی خورشید كم
دوام است . هرچند برای ما روشن است كه این رویداد در تمام میدان های گرانشی
قوی نیز رخ می دهد ، برای مثال در بیگ بنگ یا در سیاهچاله ها .
بنابراین
فضا – زمان به درخواست داستان های علمی تخیلی می تواند به اندازه كافی
خمیده باشد ؛ البته برای سفرهای ماورای فضایی به وسیله كرم چاله یا تونل
فضا – زمانی .
در اولین نظر همه ی اینها قابل دسترس به نظر می رسد ، برای مثال در سال ١٩٤٨
كرت گودُل در جستجو راه حل هایی برای معادلات میدانی نسبیت عام بود تا
بتواند جهان را به گونه نمایش دهد كه دركل ماده دوار است . درجهان او ممكن
بود تا خارج شوی از سفینه فضایی و بازگردی قبل از اینكه عازم شوی .
گودُل
در انجمن پیشرفته پرینستون بود جایی كه اینشتین آخرین سال های عمر خود را
در آن سپری كرد . او بیشتر به خاطر این موضوع معروف است كه كه ثابت كرد هر
چیز درست را نمی توان ثابت كرد . حتی در چیز به ظاهر ساده ای مانند حساب .
اما آیا واقعا" او چقدر نظر نسبیت عام را در رابطه با سفر به زمان دچار
دگرگونی ساخت ؟ چیزی كه اینشتین تمایل نداشت آن را ممكن بداند .
حال
ما می دانیم كه راه حل گودُل نتواست جهانی را كه ما در آن زندگی می كنیم
را نمایش دهد . زیرا آن توسعه یافته نبود . ولی مقدار زیاد و نسبتا" خوبی
را برای كمیتی داشت كه ما آن را ثابت كیهانی می خوانیم و به طور كلی باور
دارد كه روبه صفر است . هرچند به دیگر چیزها ظاهر راهی معقول و
خوب را برای سفر در زمان پیشنهاد و جستجو می كرد . مخصوصا" این موضوع جالب
به نظر می رسد كه جهان دارای ریسمانهای كیهانی باشد كه سرعت حركتشان به
یكدیگر بسیار نزدیك است . هرچند سرعتشان اندكی از سرعت نور كم تر است .
ریسمانهای كیهانی تئوری قابل توجهی در فیزیك هست كه داستان های علمی تخیلی آنها را واقعی نمی دانند تا بتوان آنها را گرفت . چنانكه نامشان اشاره
می كنند كه مانند ریسمان هستند كه طول دارند ولی مقطع عرضی آن ها بسیار
كوچك است و این اجسام بیشتر شبیه نوارهای اسفنجی هستند . آنها در زیر كشش و
فشار زیادی هستند . كششی همانند یك صد میلیارد میلیارد میلیارد تن .
ریسمانهای
كیهانی ممكن است صدای محض و دوردست داستان های علمی تخیلی باشند . اما یك
علت علمی خوب برای آن وجود دارد كه می تواند فرمی از جهان اولیه باشد برای
مدتی بعد از بیگ بنگ . چون آنها زیر كشش چنین بزرگ قرار دارند ممكن است
هركس از آنها انتظار داشته باشد كه سرعت نور را بهبود بخشند جهان گودُل و
حركت سریع ریسمانهای كیهانی هر دو باهم اشتراك دارند . زیرا هردو اقدام به
خمیده شدن فضا – زمان می كنند كه در آنها سفر در گذشته برای همه ی اوقات
ممكن است . امكان دارد خداوند خمیدگی جهان را آفریده باشد . اما ما دلیلی
برای تفكر مانند او نداریم . جهان برای مجاز شدن سفر در گذشته بعد از بیگ بنگ تا حدی اقدام به خمیده شدن كرد .
از زمانی كه ما نتوانستیم راه آغاز شده جهان را تغییر دهیم ، سوال اینجا است كه آیا سفر در زمان ممكن است ؟ و متعاقبا" سوال این است كه آیا می توانیم فضا
– زمانی خمیده بسازیم تا هركس بتواند به وسیله آن به گذشته قدم بگذارد ؟
به عقیده من این یك مبدأ مهم برای پژوهش است . اما هركس برای خم كردن آن
دقت ندارد . اگر هركس امتیاز كاربردی یك پژوهش را برای سفر در زمان در دست
داشته باشد بی شك آن را روانه میدان خواهد كرد . هر كس كه تكنیك عمل را
دارد این كار رامی كند ، كارهایی مانند حبس زمان و یا خمیدگی كه رمزهایی
برای سفر در زمان هستند . هرچند این مطلب تا حدی در رابطه با سفر در زمان
است ، ولی باید نام نهادن قابل احترام علمی را در رابطه با خمیدگی فضا – زمان دریافت كنیم .
اگر
از نسبیت عام گذر كنیم می توانیم اجازه سفر در زمان را صادر كنیم ؛ آیا
این اجازه در قالب جهان ما می گنجد و اگر نمی گنجد چرا نه ؟ این موضوع
دقیقا" وابسته به سفر در زمان است كه از موضعی از جهان به جای دیگر برویم .
هم چنین من گفتم اینشتن این موضوع را بیان كرد نیروی پرتابه سفینه فضایی
برای گذر از سرعت نور باید بی نهایت باشد . بنابراین تنها راه موجود برای
سفر در جهان و یا برای رفتن از یك سوی كهكشان به سوی دیگر آن خمیدگی زیاد
فضا – زمان است كه یك تونل كوتاه یا كرمچاله را می آفریند . با این امكان
می توانستیم از یك سوی كهكشان یه سوی دیگر آن وصل شویم و این عملی میان بر
است كه بروید و برگردید ، در صورتی كه در این شرایط دوستانتان زنده باشند .
چنین كرمچاله هایی به سختی به ذهن ما خطور می كنند ، همچنین هستی و
مقدورات آینده .
اگر
شما می توانستید از یك سوی كهكشان به سوی دیگر آن سفر كنید در یك یا
دوهفته بازگشت شما مقدور بود تا اینكه به زمان قبل از عازم شدنتان برسید .
شما حتی می توانستید در سفر برگشت خود در زمان به وسیله یك كرمچاله اداره
كنید اگر پایان آن دو حركتی نسبی نسیت به یكدیگر بود .
اگر چه برای آفریده شدن كرمچاله به ماده ای كه فضا – زمان در راه مقابل خمیده می كند نیاز است مانند سطح یك زین و این همان راه درست برای خمیدگی فضا – زمان و مجاز كردن سفر در زمان است . اگر
جهان آغازی نمی داشت این خمیدگی تصویب سفر در زمان بود و برای ساختن
راههای مورد نیاز به ماده با جرم منفی و چگالی انرژی منفی نیاز است .
قوانین
فیزیك كلاسیك می خواهند تا توانایی جهان در خمیده شدن ممنوع شود برای سفر
زمان مجاز نشود . هر چند قوانین فیزیك كلاسیك قوانین فیزیك كوانتومی را بر
هم می زنند . در حالی كه صرفنظر از نسبیت عام این تئوری یعنی كوانتوم تصویر
جدیدی از جهان را ایجاد كرده است . این تئوری را می توان آرام بخش دانست و
اضافه برداشت را از روی یك یا دو محاسبه را مجاز می كند . در
صورتی كه لبه ها موافقت كنند . در دیگر الفاظ تئوری كوانتوم در بعضی جاها
منفی بودن چگالی انرژی را مجاز می كند مشروط براینكه در دیگر جاها مثبت
باشد . علت اینكه تئوری كوانتوم اجازه می دهد چگالی انرژی منفی باشد وجود
اصل عدم قطعیت است . این سخنان كمیت مسلم هست . و گفته هایش در قالب این
مثال می گنجد ؛ ما نمی توانیم مقدار سرعت و و موقعیت یك ذره را با هم به
طور خوب مشخص كنیم ، معمولا موقعیت آن تعیین می شود زیرا نسبت به سرعت آن
از خطای كمتری برخوردار است و بالعكس . همچنین اصل عدم قطعیت در میدان هایی
مانند میدان های الكترومغناطیسی و میدان های گرانشی به كاربسته می شود و
دركل براین موضوع دلالت می كند كه میدان ها به طور دقیق نمی توانند صفر
باشند ، حتی در وقتی كه ما فكر می كنیم فضا خالی است . به این دلیل نمی
تواند صفر باشد كه اگر به این گونه باشد مقدار
هر دو كمیت یعنی مقدار سرعت و مقعیت آن به خوبی مشخص می شد و این با اصل
عدم قطعیت مغایرت دارد و تخلفی در آن است . در عوض میدان بایستی مقدار
حداقل و محققی از تغییرات را داشته باشد كه اشخاص می توانند آن را تفسیر
كنند و ما آن را نوسانات خلاء می خوانیم .
یك
جفت ذره و ضد ذره ناگهان پدیدار می شوند و مجزا از هم به حركت می پردازند و
با هم بازمی گردند و یكدیگر را نابود می كنند . این جفت مذكور یعنی ذره و
ضد ذره حقیقی اند . زیرا اندازه آنها را مستقیما" با آشكارساز نمی توان
مشاهده كرد . هرچند اثر غیرمستقیم آنها قابل رؤیت است . یك راه برای این
كار عملی است كه آن را اثر كسمیر می خوانند . هر كس با دو تكه فلز نظیر هم
می تواند این كار را بكند ، این دو ورقه ی فلز باید در فاصله نزدیك و
مجزایی از هم باشند ؛ این ورق ها برای ذرات و ضد ذرات عملی همانند آینه
دارند . این وسیله كه ناحیه ای ازبین دو صفحه است مانند یك ذره شبیه به آلت
پیپ است و فقط امواج نوری كه فركانس آنها تشدید شده را می پذیرد . همچنین
نتیجه این است كه مقدار كمی نوسان خلاء وجود دارد و ذرات
حقیقی در نوسانات خلاء و یا بیرون آن می تواند هر طول موجی داشته باشد .
كاهش تعداد ذرات بین صفحات دستگاه كه ضربه ای وارد نكرده اند فشار را كاهش
داده ، در صورتی كه فشار زیادی به صفحات اعمال نشده است . بدین سال نیروی
نحیفی بین دو صفحه وجود دارد ، این نیرو با آزمایش اندازه گیری شده است .
بنابراین واقعا" ذرات حقیقی وجود دارند و محصول و مفهومی واقعی هستند . چون
كه ذرات حقیقی و یا نوسانات خلاء كه بین دو صفحه است دارای مقدار كمی
چگالی انرژی هستند نسبت به داخل منطقه بیرونی . اما چگالی انرژی فضای خارجی
دور از صفخات است و باید صفر باشد و یا به صورت دیگر فضا تمایل دارد خمیده
باشد تا اینكه تقریبا" مسطح باشد . بنابراین چگالی انرژی بین دو صفحه باید
منفی باشد .
و
اصل اینكه فضا زمان خمیده می شود .و این تأییدی بر اثر كسمیر است كه می
توان آن را در جهت منفی خمیده كرد و این پیشرفتی در علم تكنولوژی است و
نیرو مذكور می تواند كرمچاله و یا خمیدگی فضا – زمان را شكل دهد تا سفر در
گذشته ممكن شود اگر در زمانی در آینده سفر در زمان را آموختیم در صورتی كه
این سفر بازگشتی ندارد در آن زمان به بحث در رابطه با آن می پردازیم .
بعضی از مردم ادعا دارن د كه ما با آینده ملاقات داریم آنها می گویند یوفوها ( بشقاب پرنده ها ) از آینده می آیند . و كار آنها صلاحدید دولت های خیانتكار كهكشانی برای پوشاندن خود است .
تا
از خودشان محافظت كنند و این امر تا حدی ناممكن و ضعیف به نظر می رسد تا
اینكه بتوانیم از بیگانه ها اطلاعات كسب كنیم . من به این طوری تا حدی شكاك
هستن . گزارش مشاهده بشقاب پرنده ها نمی تواند علتی بر وجود فرازمینی ها
باشد ، زیرا آنها متقابلا" متغایر هستند . اگر شما یك بار پذیرفتید كه این
ها اشتباهند و یا خیال بوده اند ، این موضوع تماما" احتمالی نیست كه آنها
وجود دارند تا بیایند ودرآینده با مرم ما ملاقات كنند .
و
یا اینكه اگر آنها واقعی هستند تمایل دارند از سمت دیگر كهكشان ها بیایند و
در زمین ساكن شوند و آن را به تسخیر خود در بیاورند و یا اینكه در رابطه
ای به ما اخطار دهند ، آنها موجوداتی بیهوده اند . یك راه ممكن برای اینكه
با سفر در زمان تطبیق كند امری است كه باید در آینده نظاره گر آن باشیم و
خواستار آن است كه در موردش به بحث پرداخته شود .
این
دیدگاه تمیل دارد آینده ما را ثابت جلوه دهد و اینگونه سخن می گوید كه طبق
مشاهدات فضا به اندزه كافی برای سفر در زمان خمیده نیست ، از سوی دیگر
راههای آینده باز است و ممكن است كه ما بتوانیم فضا را به اندازه كافی
خمیده كنیم تا بتوانیم در زمان سفر كنیم . همچنین ما نیز تمایل داریم كه در
زمان سفر كنیم و بازگردیم .
چه
كسی تمایل دارد فضاپیما را در پایگاه پرتاب منجر كند و یا اینكه از عازم
شدنش در اولین محل جلوگیری كنی شرح ویژه دیگری برای این پارادوكس وجود دارد
. چه فرزندی می خواهد خانواده اش را به قتل برساند در صورتی كه هنوز زاده نشده است . این دو ذاتا" هم ارز هستند .
هركس
باید راه حلی پایدار را برای معادلات فیزیك جستجو كند حتی اگر فضا به حدی
خمیده شود كه سفر در زمان ممكن شود . در این دیدگاه شما نمی توانید با موشك
شروع به كارشوی و به گذشته سفر كنی مگر اینكه شما از قبل بازگشتی داشته
اید ؛ افرادی كه این دیدگاه را مطرح كرده اند خواسته اند كه ما كاملا" مصمم
باشیم . در این صورت ما نمی توانیم افكاری را متحول سازیم كه به قدری اختیاری هستند كه در دیگر مكان ها آن را نزدیك
شدن به تاریخ متناوب می خوانند . این نظریه توسط فیزیكدانی به نام دیوید
دویش حمایت شده است و توسط فیلم سازی به نام استیون اسپیلبرگ به تصویر
كشیده است . « بازگشت به جهان آینده »
این تاریخ متناوب تمایل ندارد تا هر بازگشتی از آینده را در خود داشته باشد قبل از اینكه سفینه فضایی عازم شود و وارد یك تاریخ متناوب دیگر شود .
فیزیكدانی به نام ریچارد فیمان عقیده داشت كه بر طبق نظریه كوانتوم جهان فقط دارای یك تارخ نیست و در عوض در جهان ممكن است تاریخ
های یكتای زیادی وجود داشته باشد كه هر یك دارای احتمالاتی هستند . تاریخ
های آرامی كه در شرق میانه وجود دارند بادوام هستند .
در
بعضی از تاریخ ها فضا – زمان خمیده بوده است كه بعضی از اجسام مانند راكت
ها می توانسته اند در میانشان سفر كنند . در هر حال هر تاریخ تودار ، كامل و
جامع است و بعضی از آنها فضا را خمیده شرح نمی دهد بنابراین یك موشك نمی
تواند به تاریخ دیگری انتقال یابد و دوبار به حالت نخست بازگردد . این ها
در تاریخ های یكسان و آرام است و فرضیه ی تاریخ ها هم چنان به قوت خود باقی
است كه در جای تاریخ های متناوب قرار می گیرد . بدینگونه است كه ما در
تاریخ پایدار و یا نا متناقض گیر كرده و تردید كرده ایم . هرچند در این
زمان نیازی به درگیری با مسائل جبری یا اختیاری نمی باشد . اگر احتمالات
برای تاریخ فضا – زمان و خمیدگی آن بسیار كم باشد ، احتمال سفر در زمان
بسیار درشت اندامی می كند و من آن را ترتیب زمانی حفظ گمان ها نامگذاری می
كنم . در كل قانون های فیزیك با یكدیگر متحد شده اند و درشت اندامی می كنند
تا جلوی سفر در زمان گرفته شود .
پایان این مقاله چنین است كه فضا – زمان سریع و یا سفر به زمان گذشته نمی تواند از ارائه ادراك و فهم جلوگیری كند و آن را غیر محتمل جلوه دهد .